اینجا آستانه (قزاقستان) 5: ایفلای 89 – تجربه ایرانی
وقتی از من دعوت کردند که برای ارائه مقاله ام پشت تریبون قرار بگیرم، تمامی آن همه تلاشها و خون دل خوردنها به انرژی بدل شدند و موجی در سرم چرخید که حالا وقت انتقام از همه تلخی ها و سختی های ایرانی بودن برای حضور در این محافل است. پس نماینده خوبی باشد و با تمام انرژی و توانت سخن بگو. گویی دیگر خود من نیستم بلکه نماینده یه خلقی از حسرت داران و جامانده های ایفلا هستم. و صد البته دیگران دیگر به تو به عنوان شخص کاری ندارند و اولین چیزی که از روی کارت آویزان بر روی سینه ات می خوانند ایرانی بودنت است که همه هویتهای دیگرت را به کنار می زند.
روز سه شنبه 28 مرداد 1404 (یاد کودتای 28 مرداد 1332) که یوم الحساب ما بود هم از راه رسید. گویی قزاقستان و حضورش در آسیا یک مسئولیت پنهانی برای ما ایجاد کرده بود که حتما باید تعصب قاره مان را بکشیم و با تمام توان در آن حضور پیدا کنیم. به همین خاطر با 4 پوستر و یک سخنرانی شرکت فعالی در این رویداد داشتیم. از ایران هم تعداد زیادی پوستر ارسال شده بود و افرادی هم سخنرانی داشتند. پوسترها را در سایت ایفلا با شماره مشخص کرده بودند که محل استقرار پوستر هم همین شماره بود.
پوستر 28 با عنوان: حفظ صداها حفظ تاریخ: ذخیره و بازیابی اطلاعات صوتی در کتابخانه ملی ایران به موضوع مهم داده های صوتی پرداخته بود. اهمیت این داده ها و دسترسی به آنها در سایت کتابخانه ملی. این پوستر به خاطر پایان نامه خانم دهقان نژادی که ارائه و دسترسی به اطلاعات صوتی و گویا در موتورهای کاوش در سراسر جهان را بررسی کرده بود برآمد. اطلاعات صوتی زیادی به عنوان میراث فرهنگی و صوتی در کتابخانه ملی هست مثل سخنرانیها، نشستها، کتابهای گویا، فایلهای موسیقی، قصه ها، تاریخ شفاهی که لازم است هم نگهداری درستی داشته باشند و هم دسترس پذیر باشند.
پوستر 118 یک کار کلاسی بود که به تاثیر قصه گویی بر خلاقیت کودکان 5 تا 10 ساله در کتابخانه های عمومی می پرداخت. کار جالبی بود که بر روی 80 نمونه با گروه آزمون و گواه در کتابخانه های عمومی ملارد پژوهش شده و بعدا با پرسشنامه استاندارد خلاقیت سنجیده و مقایسه شده بود که نتایج نشان می داد قصه گویی بر خلاقیت و ابتکار کودکان تاثیرگذار است.
پوستر شماره 126 هم موضوع خیلی جالبی داشت. با عنوان: صداهای پشت دیوار: ادبیات زندان به مثابه گواهی زنده از حافظه جمعی به موضوع کتابهای نوشته شده در زندان مثل شوهر آهو خانم، ورق پاره های زندان، دن کیشوت، نبرد من هیتلر، سفرهای مارکوپولو می پردازد. این نوشته ها تحت تاثیر فضای زندان در گذشته به حبسیات معروف بودند وادبیات خاصی به شمار می آیند. برای نوشتن چنین کتابهای لازم است که کتابخانه های غنی در زندان باشد.
پوستر 131 با عنوان: کتابهای دست دوم و هوش مصنوعی، راهکاری پایدار برای کتابخانهها هم مساله محیط زیست را مد نظر داشت. این پوستر برآمده از پایان نامه ارشد خانم کامروا در مورد کتابهای دست دوم یا معروف به کتابهای زخمی بود. ضرورت استفاده از کتابهای دست دوم و صرفه جویی در هزینه و قطع کمتر درختان و توجه به مسائل زیست محیطی مبنای اصلی مقاله بود. بررسی شد که چگونه سیستمهای مبتنی بر هوش مصنوعی - از جمله الگوریتمهای توصیه و تجزیه و تحلیل دادههای خواندن - میتوانند چرخه عمر کتابهای دست دوم را افزایش دهند و در عین حال به کاهش هزینه، به حداقل رساندن اثرات زیستمحیطی و ارتقای عدالت اطلاعاتی کمک کنند.
در بخش پوسترها مجبور بودم در تردد باشم و به پوسترهای مختلف سر بزنم. کنار هر کدام ده دقیقه ای می ایستادم و به مخاطبان توضیح می دادم و ارتباطات خوبی شکل گرفت. پاتریک نامی از فلورانس آمده بود و داشت روی تاریخ شفاهی جامعه محلی کتابخانه کار می کرد و از پوستر اطلاعات صوتی کتابخانه ملی خوشش آمده بود و با هم کلی گفتگو کردیم. فرد دیگری در مورد کتابخانه زندان کار کرده و علاقه مند بود و به تبادل تجربه پرداختیم.
Poster no. | Title | Authors |
28 | Preserving Voices, Preserving History: Auditory Information Storage and Retrieval in the National Library of Iran | [1] Mohsen Haji Zeinolabedini |
118 | The Impact Of Storytelling in Public Libraries on Creativity in Children Aged 5 To 10: An Iranian Experience | [1] Soheila Samanipoor [3] Narges Rahmani |
126 | Voices Behind Walls: Prison Literature As Living Testimonies Of Collective Memory | [1] Narges Rahmani |
131 | Second-Hand Books And Artificial Intelligence: An Innovative Integration For Sustainable Libraries | [1] Mahgol Kamrava |
یکی از پوسترها در همسایگی خانم معصومه نیک نیا بود که خوشبختانه به قول ما باعث کاسه همسایه ای شد. یعنی کلی با هم گفتگو کردیم. در دانشگاه کلن آلمان است و مشغول پژوهش و پوستری در مورد رده بندی کتابخانه های آلمان ارائه کرده بود. موضوعی که من هم در آلمان دیده بودم و جالب بود که رده بندیهای رسمی مثل دیویی و کنگره را کمتر استفاده می کنند و یک رده بندی سخت آلمانی دارند. روسها هم که قزاقستان از آنها پیروی می کرد رده بندی مخصوصی داشتند که چندان هم شناخته شده نیست.
خانم دکتر سیفی از دانشگاه بیرجند هم پوستری داشتند. ایشان را اگر چه می شناختیم و ارتباط داشتیم اما اولین بار بود که حضوری همدیگر را ملاقات کردیم. جالبی قضیه این بود که در این سالها در کشور خودمان نتوانسته بودیم دیداری داشته باشیم و حالا فرسنگها دور از دیار و در کشوری غریب با هم گفتگو می کردیم. خانم دکتر شیخ شعاعی هم پوستری داشتند که با همکاری خانم مریم سپهوند و تجربه کتاب برای کودکان بیمار و خانواده ها در کتابخانه بیمارستان را منعکس می کرد.
بخش پوسترهای ایفلا یکی از بخشهای پر شور است و شاید دست اندرکاران هم بیشتر از موضوعات پوسترها به خلاقیت نهفته در آنها، صدای جوامع کمتر شنیده شده و بهانه ای برای گفتگو و تعامل نگاه می کنند.
مقاله ای هم به صورت سخنرانی داشتیم با عنوان: فهرستنویسی موضوعی انسان در مقابل هوش مصنوعی: دقت، سوگیری و اعتماد کاربر در آثار هنری ایرانی اسلامی بر اساس نظر کاربران که کار مشترک با خانم دکتر پازوکی بود. در این مقاله 50 اثر از هنر ایرانی اسلامی را در وب سایت کتابخانه ملی بررسی کرده بودیم و موضوعاتی که فهرستنویسان داده بودند را تحلیل کردیم. بعد همان عناوین را به ابزارهای هوش مصنوعی چت جی پی تی، جمینای، دیپ سیک و کوپایلت دادیم. نتایج به دست آمده را به کاربران دادیم تا ارزیابی کنند. آنها گفتند که فهرستنویسی انسانی دقت و ارتباط با نیاز کاربران بالاتری دارد اما گستردگی پرداختن هوش مصنوعی به موضوعات بالاتر است. نتیجه نهایی اینکه در حال حاضر از هوش مصنوعی می توان به عنوان کمک کتابدار استفاده کرد و نمی شود همه کار فهرستنویسی و نمایه سازی را به آن سپرد.
مقاله ساعت 13.30 (به وقت آستانه که دو ساعت از ما جلوتر است) روز سه شنبه در پنل کنترل کتابشناختی در کتابخانه های هنر ارائه شد. چهار سخنران داشتیم که یکی از آلمان، دیگری از انگلستان و یکی هم از آفریقای جنوبی بود. وقتی سخنرانی تمام شد و نوبت به پرسش و پاسخ شد، همه پرسشها از من بود. سه پرسش را جواب دادم و برای چهارمی دیدم که خیلی ضایع است دیگران بیکار باشند. آن را به سخنرانی که از آلمان آمده بود ارجاع دادم. یکی دو گفتگوی دیگر هم بود که تقریبا همه هیجان زده از کاربرد هوش مصنوعی در کار فنی کتابداری و کتابخانه به شکلی به سخنرانی ما ربطش می دادند. یکی از چالشهای مهم سخنرانی در ایفلا یا فضاهای بزرگ بین المللی نه خود سخنرانی که بخش پرسش و پاسخ است. شرکت کنندگان از کشورهای مختلف با لهجه های عجیب و غریب که در آن لحظات من تمام وجودم گوش شده بود و خوشبختانه سوالان را خوب فهمیدم و جواب پرت و پلا ندادم. ولی در خیلی از نشستها دیده ام که سخنرانان اصلا متوجه پرسش نمی شوند و جوابهای پرت می دهند.
خیلی ها در مورد فرایند شرکت در ایفلا می پرسند. حتی یک نفر وقتی پست و استوریهای مرا دید گفت که من هم دلم می خواست در ایفلا شرکت کنم اما من را نبردند. برایش توضیح دادم که کسی را به ایفلا نمی برند. همه اش تلاش و خون دل خوردن خودمان است. وقتی که بخواهیم برویم اینطوری نیست که کسی بیاید و همه کارها را بکند و ما را سوار کند و قاقا لی لی هم توی جیبمان بریزد برای توی هواپیما و چند هزار یورویی هم سرراهی توی جیبمان بگذارد. واقعا باید از خودت مایه بگذاری و خیلی از دوستانی که شرکت می کنند وام می گیرند و کلی از خودشان مایه می گذارند و حتی پس انداز سالشان را برای این کار می گذارند.
ایفلا معمولا از ژانویه هر سال (حدود دی ماه ما) فراخوانهای پنلهای مختلف را منتشر می کند. فکر می کنم 8 اسفند 1403 (26 فوریه 2025) بود که فراخوان پوستر ایفلا آمد. تا 13 به در 1404 هم وقت داشت. یادم است در سفر آرتیمان بودم و دهم فروردین دو تا از پوسترها را ارسال کردم. اشکال فراخوان این بود که فقط تا دو نویسنده را می شد در فرم وارد کنی. برای مقاله هایی که بیشتر از دو نویسنده داشت جایی نبود که بعدا از اعلام نتایج درخواست ایمیلی کردیم که اضافه کنند. 16 اردیبهشت نتایج پذیرش اولیه آمد که باید تا تیرماه اطلاعات و چکیده را می فرستادیم. امسال بررسی می کردند که هر کسی یک پوستر را ارائه کنند و باید برای هر کدام یک نفر معرفی می شد و الا نمی پذیرفتند. برای هر یک مسئولی را مشخص کردیم و فرم مسئولیت ارائه را حدود 20 تیر تکمیل و ارسال کردیم. پوستر طراحی شده و چکیده را تا حدود 5 مرداد ارسال و نهایی کردیم و فرمی را پر کردیم که ایفلا اجازه دارد در هر کجا بخواهد منتشر کند .
برای دانشگاه ما از محل گرنت شما که از امتیازات پژوهشی هر ساله به دست می آید می توانید تا 70 درصد را هزینه شرکت در کنفرانس کنید که به یمن تورم و قیمت دلار معمولا به پول بلیط هم نمی رسد. برای مثال بلیط امسال من به قزاقستان حدود 79 میلیون تومان شد که از محل گرنت فقط 17 میلیون تومان می توانستم استفاده کنم. البته وقتی دانشگاه دید که این ارقام اصلا کفاف نمی دهد برای ارائه مقاله به صورت سخنرانی شفاهی یک مبلغ 600 یورو هم گذاشت که اگر کسی شرکت کند و مدارک بیاورد آن را بپردازند. ما هم امیدواریم که به ما بپردازند. ناگفته نماند که به نرخ یوروی دولتی که مثلا زمان رفتن ما حدود 75 هزار تومان بود اما در بازار یورو حدود 105 هزار تومان. (الان که این را می نویسم یورو شده 118 هزار تومان و دلار که 92 هزار تومان بود حدود 102 هزار تومان معامله می شد).
ما باید حداقل 40 روز قبل از سفر مدارک و مقاله ها را بدهیم که تائید بشوند. بعد هم حکم ماموریت صادر می کنند که دانشگاه می پذیرد این مقاله با بار مالی و حمایت دانشگاه از محل گرنت ارائه می شود. زمانی که من برای شرکت در کنفرانس اقدام کردم معاون پشتیبانی، اداری و منابع انسانی دانشگاه مرحوم دکتر ذوالفقاری بود و مکاتبات با ایشان صورت گرفت. اما عمر ایشان به خاطر جنگ به دنیا نبود و حکم مرا جانشینشان آقای دکتر قادری امضا کردند. بعد از صدور حکم باید به حراست دانشگاه مراجعه کنیم و فرمهای سفر خارجی را پر کنیم که هدف سفر، همراهان، ملاقاتها، زبان مورد استفاده، شهرهایی که می رویم و غیره را می پرسد. خوشبختانه امسال به لطف کارشناسان پژوهش و معاون سریع الاقدام پژوهشی دانشکده این فرایندها به سرعت و خوبی پیش رفت و حکم از مدتها قبل آماده شد.
حرفهای زیادی هست که حرف دله و باید گفته بشه. و تا گفته نشه مثل نفس می ماند که خفه می سازد اگر آید و بیرون نرود. اینجا بهترین جاست برای حرفهای ناگفته و دل گفته ها...