بازهم 40 سال اراده و ثمره ای ماندگار
امروز دوستي پرسيد آيا برنامه ديشب را در مورد "باغ سنگي" از تلوزيون ديدي؟ طبق معمول چون خيلي خيلي كم تلوزيون مي بينم جواب دادم خير؟ وقتي كمي از آن را تعريف كرد مشتاق شدم ببينم جريان چيست؟ باغ سنگي را گوگلينگ كردم و خوشبختانه اطلاعات زيادي يافتم. حكايت مردي است ناشنوا كه در جايي بين سيرجان و بندرعباس در جايي كه خيلي كوير است، باغي بنا كرده از سنگ. او بيش از ۴۰ سال از عمرش را گذاشته و سنگهايي را از جاهاي مختلف آورده و به ساقه هاي خشك درختان آويزان كرده است. او اين باغ را به ثبت رسانده و يكي از جاهاي ديدني ايران به شمار مي آيد.
اما چه ربطي به ما و وبلاگ ما دارد.
اول اينكه اين كارش مرا به ياد فرد مشابهي در روستايمان انداخت. در روستاي ما يعني آرتيمان، خانم پيري بود كه خانه اي خشتي و مسن تر از خودش داشت. او عادت داشت هر كجا تلق پلاستيكي پيدا مي كرد جمع كرده در دكوراسيون بيروني خانه اش از آن استفاده كرده و خانه اي درست كرده بود عجيب و غريب. خيلي تاسف مي خورم كه چرا آن وقت عقلم نرسيد كه از اين خانه جالب عكسي بگيرم و روزي مثل الان ارائه اش كنم. اتفاقا اين پيرزن هم مانند آن پيرزني كه مرادي كرمان در كتاب "شما كه غريبه نيستيد" توصيف مي كند، هر وقت از چند صد متري باغ يا خانه اش رد مي شدي، با دليل و بي دليل شروع مي كرد به فحش دادن و اين يكي از سرگرمي بچه ها براي وقتهايي بود كه حوصله شان سر مي رفت. بعدها كه او مرد و خانه اش را خراب كردند، به قاعده يك كاميون پلاستيك از لابه لاي خشتهاي آن در آوردند.
با ديدن درويش خان و كارهايش ياد آن پيرزن افتادم. باري، درويش خان عمري را براي جمع كردن و آويزان كردن سنگهايش و ساختن باغي در كوير گذرانده است. اگر چه كارش غير عادي است، اما ردپاي اراده اي پولادين را در سنگها و باغش مي توان يافت. فكرش را بكنيد كه كسي ۴۰ سال عمرش را صرف اين كند كه چنين كاري را انجام دهد. ذره ذره و قطعه قطعه سنگ جمع كند. اگرچه به ظاهر ثمري و اثري ممكن است نداشته باشد. اما او كاري كرده منحصر به فرد و جهاني كه كمتر كسي مي تواند انجام دهد و نامش و باغش در فهرست آثار ماندني ثبت شده است.
همه اينها را گفتم كه عظمت اراده را بازگو كنم. نمي شود تصور كرد كه يك روز را در كوير به دنبال سنگ گشتن يعني چه و حالا ۴۰ سال. او براي خودش دنيايي زيبا با تصورات و شغلي خلاقانه ايجاد كرده است و عاملي براي بقاي خود يافته است. فرقي هم نمي كند كه چه آرماني داري. مهم اين است كه باشد و موتور محرك تو و زندگي ات باشد. همه ما فكر مي كنيم كه حتما بايد جهان را كلهم اجمعين زير و زبر كنيم تا كاري كرده باشيم. در حالي كه هر كاري را اگر خوب دنبال كني و تا رسيدن به نتيجه از آن دل نكني، قطعا نتايج سحرآميزي خواهد داشت. اتفاقا به فيلمي از پرويز کيمياويبه نام "باغ سنگي" برخوردم كه ظاهرا حكايت همين باغ و درويش خان است كه در سال 1355 ساخته شده است. اين هم يكي ديگر از نتايج جالب اين كار عجيب درويش خان.
در جستجوي اين باغ سنگي كه بودم به يك سايت جالب ديگر از يك آدم عاشق و جالب ديگر پيدا كردم كه ارزش ديدن دارد.
http://www.wwwebart.com/riverart/persian/index.htm
پي نوشت: گوگلينگ = جستجوي اطلاعات در گوگل

حرفهای زیادی هست که حرف دله و باید گفته بشه. و تا گفته نشه مثل نفس می ماند که خفه می سازد اگر آید و بیرون نرود. اینجا بهترین جاست برای حرفهای ناگفته و دل گفته ها...