روز دوشنبه 22 شهریور 1400 (13سپتامبر 2021)

پرونده کنگره 37 IBBY که بسته شد، حالا بدون عذاب وجدان می‌توانیم مسکو گردی کنیم. از قبل چند برنامه فرهنگی و مذاکراتی چیده شده و از امروز که اول هفته است و همه هم سرحال، باید انجام شوند. اولین برنامه به دیدار و مذاکره با انتشارات صدرا که وابسته به بنیاد ابن سینا است اختصاص یافته. همسرم نیامد و ترجیح داد که کمی استراحت کرده و گشتی در اطراف محل اقامت بزند. در مسیر از همسفران پرسیدم که به نظر شما چه چیزی باعث شده که کشوری مثل روسیه چنین وضعی داشته باشد و کشوری مثل ایران با آن سابقه تمدنی شرایط ناگواری را تجربه کند؟ آقای دکتر احمدوند به بررسی صد سال پیش در مجله کاوه‌ای که در آلمان منتشر می‌شده اشاره کردند که دلایل متنوعی برای آن ذکر کرده‌اند اما یک مثال آن خیلی ملموس بود. اینکه خیابان چراغ برق ما را وقتی بنا نهاده‌اند یک خیابان شش متری در نظر گرفته‌اند اما همین خیابانی که الان داریم از آن رد می‌شویم (فکر می‌کنم خیابان سادوونیچسکایا "Sadovnicheskaya Street") را با عرض و طولی باور نکردنی برای آن زمان درست کرده‌اند. رهبران، دولت‌ها، ارتباطات، همسایه‌های کشور، سواد، مردم، جغرافیا و عوامل مختلف دیگری بر این موضوع اثر داشته‌اند ولی خواست مردم از همه مهمتر است.

انتشارات صدرا با هدف معرفی فرهنگ ایرانی و اسلامی در روسیه ایجاد شده و کتابهایی با موضوعات مختلف به زبان روسی منتشر می‌کند و ناشر موفقی هم هست. آقای ناصر طبایی مدیر این انتشارات در مورد وضعیت کتاب در روسیه صاحب نظر هستند و تجربیات عملی خیلی خوبی دارند. توضیحات مفصلی دادند که نشر کتاب در روسیه بسیار به سیستم توزیع وابسته است و اگر ناشری امکان و ارتباطات خوبی برای توزیع نداشته باشد نمی‌تواند موفق شود. قیمت کتاب ثابت نیست و بسته به اینکه چه موزعی (توزیع کننده کتاب) و در کجا آن را ارائه کند ممکن است قیمت کتاب متفاوت باشد. یعنی قیمت پشت جلد ثابتی ندارند. قواعد و قوانین نشر کتاب مشخص و گاهی سخت گیرانه و دارای خط قرمزهایی است. مثلاً نازیسم و هیتلر جزء شدیدترین خط قرمزها است و کوچکترین نزدیکی یا اشاره‌ای به آن غیرقابل گذشت است.

قوانین نشر کتاب دو دسته اصلی است که شامل بالای 16 سال و زیر 16 سال است. نشر کتاب برای زیر 16 سال که شامل کودک و نوجوان می‌شود قوانین فوق العاده سختگیرانه ای دارد. همه چیز کتاب برای رده سنی زیر 16 سال باید حتماً کنترل شده و تائیدیه بگیرد. از طرح جلد، رنگ و کیفیت آن، فونت، محتوا، صفحه آرایی، کاغذ و خلاصه هر چیزی که اولاً کیفیت کتاب و محتوایی که برای بچه‌ها تولید می‌شود بالا باشد و دیگری از خط قرمزها عبور نکند. فقط هم ممیزی مثل ممیزی کتاب ما نیست و کیفیت چیزی که کودک و نوجوان به دست می‌گیرد برایشان اهمیت خیلی بالایی دارد. کتاب‌های شاهنامه و مثل آباد و قصه‌های مثنوی را که برای کودکان چاپ کرده بودند دیدیم و خیلی کیفیت عالی داشت.

آقای طبایی هم مثل سایر ایرانیها به چند نکته مهم در مورد برداشتهای اشتباه ایرانی‌ها از روسیه اشاره کرد. یکی اینکه روسیه شریک راهبردی ایران نیست و این را از حجم مبادلات تجاری (حدود یک و نیم میلیون دلار) و سایر فعالیت‌ها می‌شود دریافت. در مورد جنگهای ایران و روسیه اصلاً روسها قائل به جنگ نیستند و معتقدند که درگیریهایی با ایران بوده و جنگی در نگرفته آنطور که ما خودمان و حضورمان را برای روسیه مهم می‌کنیم. دیگر اینکه ایرانیها شناخت درستی از جغرافیای روسیه ندارند. مثلاً پرسیدند که سیبری کجاست و ما هم گفتیم در شمال روسیه در حالی که روی نقشه نشان دادند که بیشتر در منطقه جنوبی روسیه است هر چند خیلی سرد باشد اما شمال و نزدیک قطب نیست و این یکی از شناختهای نادرست در مورد روسیه است. همین مساله باعث شده که مثلاً بعضی از آدمها بروند روسیه و از منطقه‌ای در غرب بخواهند با دوچرخه یا پیاده بروند به فنلاند و در پناهنده شوند.

راستی پذیرایی هم جالب بود. اول اینکه همان ابتدای جلسه یک نوشیدنی می‌آورند و دیگر مثل ایران تکرار نمی‌شود. روی میز شکلات النکای روسی و آبنبات بود. کیک بسته بندی ایرانی که تیتاب طور بود هم آوردند. در مؤسسات ایرانی در خارج از کشور خیلی جالب است که برای شما که از ایران آمده‌ای و در مهد اغذیه و اشربه ایرانی بوده‌ای و گاهی دیگر از آنها به ستوه آمده‌ای، تنقلات ایرانی می‌آورند. گویی همانقدر که برای آنها نوستالژی دارد و نشانه اتصالشان به ایران است، برای شما هم که سه چهار روز دور از وطن بوده‌ای، طعم خاطره سالهای دور را دارد.

در برگشت از انتشارات صدرا، به نمایندگی موتور هارلی دیویدسون رسیدیم که همگی متفق القول و بدون هیچ مقاومتی شیرجه زدیم وسط موتورهایی که رشک عالم و آدم بودند. موتورهای اصل با تمامی لوازم مرتبط با سواری عالی از جاسوئیچی تا باندانا و کلاه و کاپشن با آرم هارلی دیویدسون تا مجله‌ها و فیلمهای مرتبط. همه هم قدرتی خدا تا دلتان بخواهد گران. مثلاً یک شلوار زنانه هارلی دیویدسون 4600 روبل (هر روبل 400 تومان) قیمت داشت. آخرین مدل هارلی که شاید می‌شود گفت که یک سوئیت سیار بود تا موتور، چون سیستم صوتی، گرمایش، مانیتور، شارژر و ... هم داشت، 3 میلیون روبل آب می‌خورد. سنگینی و عظمت موتورها همان آدمهای سبیل کلفت و کاپشن چرمی و زلم زیمبو آویزان از هر طرفشان را می‌طلبید.