برای همایش دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
سال گذشته که دوستان و دانشجویان خوبم در دانشکده پیراپزشکی دانشگاه شهید بهشتی خیلی سخت درگیر برگزاری اولین همایش دانشجویی کتابداری و اطلاع رسانی (البته نمی دانم چرا وبلاگ آن را تغییر داده اند) در ۲۱ و ۲۲ آذر ۸۵ بودند، پیامی برای آنها ارسال کردم. امسال هم آنها همچنان سخت مشغول برگزاری دومین همایش هستند و چون من به اندازه سال گذشته قوای فکری و دماغیم یاری نمی کند که چیز جدیدی برایشان بنویسم (دریغ از پارسال)، همین پیام را از این طریق به آنها تقدیم می کنم. دوستان زیادی برایم نوشتند و گفتند که این پیام بر روحیه شان تاثیر مثبت داشته است. امیدوارم که چنین باشد.
**********
پیامی به دوستان دست اندرکار برگزاری همایش
مباني حرفه كتابداري و اطلاع رساني در ايران
دوستان عزیر!
کار بزرگی را شروع کرده اید. کاری که کمتر کسی جرات حتی اندیشیدن به آن را دارد. قدر موقعیت پیش آمده را بدانید. بدانید که آدمی تنها در موقعیت واقعی یاد میگیرد و در شرایط سخت آبدیده می شود. بدانید که کار هر چه باشد باید آن را جدی گرفت. هر کس هر کاری را که برای همایش پذیرفته، باور کند که وظیفه اش مهمترین وظیفه ممکن است و بکوشد که بیشترین تاثیر را در روند فعالیتهای همایش داشته باشد. یادتان باشد که تجربه، آموزگاری است که با سختی اما ماندگار می آموزد. دست یافته های تجربی خود را قدر بدانید و فراموش نکنید زندگی جدی و واقعی بعد از فارغ التحصیلی شما، آمیزه ای است از خوانده ها و تجربه های کسب شده در زمان تحصیل که کفه ترازوی تجربههای آن بیشتر می چربد. درسها را می توان از کتابها و نوشته ها خواند و در آنها حتی سرآمدتر از اساتید شد. اما تجربه را فقط در زمان خودش باید کسب کرد. شاید این اولین و آخرین باری باشد که در دوران دانشجویی (شاید برای برخی تمام زندگی)، چنین کار بزرگ و مسئولیتآوری را تجربه می نمائید. بکوشید از لحظه لحظه آن استفاده کرده و هر آنچه در مراحل گوناگون آن اتفاق می افتد را چون کلاسی خودآموز در ضمیر خودتان ضبط کنید و مطمئن باشید روزی به یاریتان خواهد آمد. الان تنها چیزی که نیاز دارید انرژی مثبت و حرکت رو به جلو است. از هیچ مانعی نهراسید که هر مانعی کوچک تر از اراده و هدف مهم شماست. همانگونه که از هیچ، همه چیز ساختهاید مطمئن باشید در ادامه نیز خواهید ساخت و به مدد تجربیات کسب شده تا کنون، با سهولت و سرعت بیشتری حرکت خواهید کرد. بیاد بیاورید که در ابتدای طرح همایش چه شعفی داشتید و چه اضطرابی. اضطراب برای برگزاری و رفع مشکلات پیش رو. اگر به عقب بازگردید و مروری بر آنچه تا کنون انجام داده اید داشته باشید، خواهید دید که حتی تصورش را هم نمی کردید که این همه مشکلات وجود داشته باشد و همه را یکی یکی پشت سر گذاشته باشید.
می دانم که همگی تان بخشی از ذهنتان با این موضوع کلنجار دارد که تکلیف درسهایمان چه میشود؟ نکند عقب بیافتیم؟ این راهی است که ما رفته ایم. و تجربه 15 سال از اولین روز ورود من به دنیای کتابداری، یک چیز مهم را به من آموخته است. آنهم اینکه ماندگارترین آموخته هایم، آموختههایی است که از فعالیتهای جمعی این چنینی به دست آورده ام. تجربه نشان داده است هر زمان که کار بیشتری داریم برنامه ریزی بهتری انجام داده و از اوقاتمان به شکل مفیدتری استفاده می کنیم. شک نکنید که می توانید، هم به همه درسهایتان برسید، هم به فعالیتهای علمی مثل همایش و هم می توانید 8 ساعت با آرامش خیال بخوابید. اگر باور ندارید لطفا کتاب "استاد عشق: زندگی استاد محمود حسابی" را دوباره مرور کنید.
نکته آخر اینکه در انتهای کتاب زیبا و دلنشین استاد هوشنگ مرادیکرمانی جمله ای نوشته شده که راهنمای سترگی برای زندگی است. جمله این است: "راه مهم است نه مقصد". باور کنید که لذت در کنار هم بودن و تلاش برای رسیدن به یک خواسته به مراتب بیش از دستیابی است و همیشه پیمودن دامنه برای فتح قله از خستگی بعد از فتح قله لذت بخشتر است.
دوستان ارجمند، گفتنیها بسیار است و فرصت کم.
وین شرح بی نهایت کز زلف یار گفتم حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد
می دانم بسیار بیشتر از گفته های مرا می دانید اما آدمی همیشه نیاز به شنیدن و مرور دارد. من به همگی خسته نباشید می گویم و شک ندارم که شاهد برنامه ای منظم و لذت بخش خواهم بود. خودم رو جزئی از شما می دانم و از انجام هیچ کاری برای پیشبرد برنامه های همایش دریغ نمی کنم. تا برگزاری همایش لحظه شماری می کنم و با تمام وجود باور دارم که شما از عهده هر کاری، هر چند بزرگ به خوبی بر میآئید.
چه کنیم معلمی و نصیحت و وصیت یاران دیرینه و از هم جدا نشدنی هستند. بازم بچه های خوب و حرف گوشکنی پیدا کردیم و منبر هم مجانی، بازم هوس نصیحت و برو نرو به سرمون زد.
دوستدار شما
محسن حاجیزینالعابدینی
26/8/1385 اهواز

نوشته دیگری مرتبط با این همایش در همین وبلاگ: http://zabedini.blogfa.com/post-5.aspx
حرفهای زیادی هست که حرف دله و باید گفته بشه. و تا گفته نشه مثل نفس می ماند که خفه می سازد اگر آید و بیرون نرود. اینجا بهترین جاست برای حرفهای ناگفته و دل گفته ها...