اینجا مونیخ (2): همه مهندس، همه مخترع
چهارشنبه 5 آبان 95 (27 اکتبر 2016) رفتیم کتابخانه بین الملل کودکان مونیخ. صبح با خانم مکتبی راه افتادیم و با چند تا اوبان (قطار زیرزمینی) و اسبان (قطار رو زمینی) و اتوبوس به کتابخانه رسیدیم. جایی در شمال مونیخ که نزدیک جنگل است و بسیار هم زیبا و دیدنی. کتابخانه بین الملل کودکان مونیخ، کتابخانه ای منحصر به فرد در جهان است که همه کتابهای کودکان تمام دنیا را به هر زبانی که باشند می پذیرد و نگهداری می کند. یک مجموعه پژوهشی است که چندین سال است بورسیه سه ماهه برای پژوهشگران ادبیات کودک می دهد. برای رسیدن به کتابخانه باید از توی کوره راهی رد شوی که رودخانه بسیار زیبا و پر آب و تمیز دارد. یک پل روی آن است که سنگی را به یاد همه دوستان در آب آنجا انداختیم. بعد هم به قلعه ای می رسی قدیمی و زیبا که یک کلیسا هم دارد. دریاچه ای جلوی آن است و تا چشم کار می کند چمن و زمین خالی و جنگل است. یک جای رویایی.
بخش مرجع کتابخانه را دیدیم ولی مخزن را نشد ببینیم. نمایشگاهی از آثار شاشِک برگزار شده بود و یک نمایشگاه دائمی هم بود در مورد کتابهای سه بعدی (پاپ آپ). در دفتر یادبود کتابخانه هم به فارسی یادگاری نوشتیم. بعد هم در رستورانی دنج و زیبا که کتابخانه با آن قرارداد دارد و قبلا برای ناهار ثبت نام کرده بودیم با کارکنان صمیمی کتابخانه ناهار خوردیم. ناهاری عالی به قیمت مناسب 3و نیم یورو که خانم مکتبی می گوید از 3 سال پیش تا الان همین قیمت است. یک کلیسای زیبا هم آنجا هست که قدمت زیادی دارد و بیرون آن نقاشی قشنگی از آدم و حوا است که خیلی ها برای دیدن همین نقاشی ها می آیند. تویش هم بوی خاطره انگیز سردابهای خیلی قدیمی را می داد.
بعد از آنجا، به سمت نوفمبرگ رفتیم. خانم مکتبی رفت که به کلاسش برسد و من تنهایی رفتم و بعد از کمی پیاده روی در هوای سرد و دلچسب پائیزی، آن را پیدا کردم. رودخانه ایثار که مهمترین رودخانه مونیخ است از جلوی آن رد می شود. ماهی های خیلی بزرگی در آب آن و زیر پل شنا می کنند. از روی پل توی خیابان که نگاه می کنی در دور دستها و در انتهای مسیر خیلی طولانی
رودخانه عریض ایثار ساختمانی زیبا و قدیمی دیده می شود. در بین راه هم دریاچه ای است و توی آن قوی و مرغابی فراوان است و مرغان دریایی هم بالای آن در حال پرواز و سر و صدا هستند.
کاخ هم مشخصات سایر بناهای معماری را دارد. نه با آن عظمت ولی بازهم مرتفع است و سفید و زیبا و بدون شلوغی. مجسمه هایی روی همه نما هست و برخی از آنها را هم در حیات گذاشته اند. حیاتی به غایت بزرگ و بلند که خیلی زیبا چمن کاری شده و هیچ درخت و شلوغی جز مجسمه ها اطرافش نیست. فقط در انتهای همه اطرافی حیاط ردیف منظم درختها و نیمکتها هست. دریاچه ای هم در وسط با همان ماهی های بسیار بزرگ.
در ساختمان موزه تاریخ طبیعی و زمین برپا است. موزه ای که متاسفانه راهنمای انگلیسی نداشت. اما شیوه نگهداری و ارائه کردنشان جالب بود. برای هر شیء یا موضوعی از روشی جالب استفاده کرده بودند.
بعد هم قهوه و کیکی در یک کافه همان نزدیکی که نشانه اروپا است. از جلوی کافه ها که رد می شود بوی قهوه مستت می کند و نمی شود از آن گذشت. هر چند که نوشیدنی در اینجا خیلی گران است. حتی گرانتر از غذا. یک قهوه نزدیک به 4 یورو خرج بر می دارد اما نمی شود از بوی دیوانه کننده قهوه اصیل اینجا گذشت.
وسیله نقلیه عمومی اینجا شامل اوبان (قطار زیرزمینی)، اسبان (قطار روزمینی)، تراموا و اتوبوس است. تقریبا کسی تاکسی سوار نمی شود. چون فوق العاده گران است. بنزین لیتری 1.72 یورو است که تقریبا می شود لیتری 6 هزار تومان و کمتر کسی می تواند چنین هزینه ای پرداخت کند.
حرفهای زیادی هست که حرف دله و باید گفته بشه. و تا گفته نشه مثل نفس می ماند که خفه می سازد اگر آید و بیرون نرود. اینجا بهترین جاست برای حرفهای ناگفته و دل گفته ها...