امروز ميلي غمگنانه را از دوستي خوب و از راه دور دريافت كردم كه نوشته بود حالش خوش نيست و هر چه مي‌دود به در بسته مي‌خورد و هر چه بد روزگار است براي اوست. با امانت داري تمام، ميل ايشان و پاسخم و درماني كه براي اين درد دارم را اينجا مي آورم.

*********

سلام استادم، حالتون چطوره؟ زندگی تون ایشاله که بر وفق مراد هست،
خیلی وقت بود دوست داشتم باهاتون درددل کنم اما کم سعادت بودم ، اینقد استاد دلم گرفته که نگو،،استاد نمیدونم چرا اینقد زندگیم سرده شاید ناشکری خدا باشه ولی کاش هیچوقت بزرگ نمی شدم، هیچ چیز زندگیم سرجاش نیست همیشه هرکاری میخوام بکنم یه گیری یه گره ای توش بوجود میاد حتی برای کارهای کوچک و جزئی. نمیدونم این چه سرنوشتیه نصیب من شده، چقد باید امتحان پس بدم بعضی وقتها با بابام دعوام میشه چرا تصمیم گرفتید منو داشته باشید که حالا اینقد هشتم گرو نهم باشه،  استاد بخدا آدم ناشکری نیستم ولی مشکلات امانمو بریده نه کار دارم نه ارشد قبول شدم و تو بحث ازدواج هم که اصلا بعضی وقتها نمیدونم چطور خواستگارام رد می شن. اینقد تو کار خدا موندم که نگو.اینقد دیگه خودم به خودم روحیه دادم که دیگه از روح دادنای خودم حالم بهم میخوره. نمیدونم شاید تو زندگی کم آوردم تا کی این وضعمه موندم و ثانیه به ثانیه دلگیرتر و دلگیرتر از قبل می شم.
خلاصه استاد سرتونو درد نیارم خخخخیلی شکسته شدم حیف از اون روزا که قدرشو ندونستم هرچند همون روزا هم عالی نبودم.

مرغ باغ ملکوتم

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
 

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

جان که از عالم علویست یقین میدانم

رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم


مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

کیست در گوش که او میشنود آوازم

یاکدامیست سخن میکند اندر دهنم

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد

یا چه جانست نگویی که منش پیرهنم

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد

از سر عربده مستانه بهم درشکنم

من به خود نامدم این جا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم

تو مپندار که من شعر بخود می گویم

تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

شمس تبریز اگر روی بمن ننمایی

والله این قالب مردار بهم درشکنم

*********

اين هم پاسخ من. لطفا شما هم با اين دوست خوب همدردي و همدلي كنيد.

سلام

از ديدن نامتان و ميلتان خوشحال شدم. اين ميل يعني اينكه هنوز مايوس نيستيد و هنوز در فكر هستيد. يعني اينكه هنوز خودتان را نباخته ايد. يعني اينكه هنوز تسليم سرنوشت و تقدير نشده ايد. يعني اينكه مي خواهيد باشيد و خوب هم باشيد. عالي است. واقعيت اين است كه خيلي وقتها همه ما به اين دردها دچار مي شويم. مثل اينجايي كه من رسيدم.

 اين قسمتش مشكلي نيست. چون درد مشترك است. مهم اين است كه چطور با آن برخورد كنيم. چطور چاره اش كنيم. البته كه بشر هميشه دلش تنگ است و هميشه مرغ همسايه را غاز مي بيند و هميشه گذشته اش برايش يك دنياي ديگر است كه حتما هم هست. اما بايد حقيقت را پذيرفت و بر اساس آن شرايط را چيد. نمي خواهم برايتان نسخه بپيچم. و نبايد ديگران را سرزنش كرد. چرا كه بزرگترين لطف را در حق ما كرده اند كه زندگي به ما داده اند. اگر چه هميشه ناملايمات به ما امان آرامش نمي دهد اما ما هم كم تواني نداريم. بايد زندگي كرد. خوبش را هم زندگي كرد. آرمانهايي بايد در نظر گرفت و برايش تلاش كرد و جنگيد. اما نبايد هراس كرد و غصه خورد. اگر رسيدي كه هيچ. اگر نرسيدي غصه درمان نيست. بايد بي خيال بود و از جرعه جرعه زندگي لذت برد. همين كه زندگي هست و همين كه آدم مي تواند سبزه اي را ببيند و از گلي لذت ببرد كافي است. اگر توانست برسد و ديگران را هم برساند به آن آرمان شهر و ناكجا آباد فبه المراد. اما اگر نرسيد هم غصه درمانش نيست. به قول آن كه مي گفت براي مبتلا نشدن به افسردگي، اين ذكر را روزي و ببين كه خود به خود مشكلاتت برطرف مي شود: "به جهنم كه به همه آرزوهام نمي‌رسم".

من بازهم هستم. اگر نمي‌توانم كاري كنم حداقل تو را گوش مي دهم و بدان كه دلم با شماست و همه انرژي مثبت دنيا را تا جايي كه مي توانم برايتان مي فرستم. اگر مي خواهي خوب خوب شوي و از من مي پرسي، فقط يك راه بلدم كه البته هميشه هم براي همه مبتلايان به اين مرض جواب داده. "بخوان". يك برنامه منظم كتابخواني بگذار. فقط خواندن دواي اين درد است. اميد كه ميل بعدي با يك دنيا روح و اميد باشد.