دوستی می‌گفت که "جنگ و صلح" تولستوی، نزدیک به ششصد شخصیت دارد. و آقای حافظیان از قول استاد عبدالله انوار نقل می‌کردند که وقتی این کتاب را می‌خوانده، برای خودش یک فهرست اعلام از شخصیت‌های کتاب تهیه کرده است که آنها را گم نکند. این روزها، گوشی قدیمی‌ام خراب شده و مجبور شدم به لطایف‌الحیلی، که داستانی طولانی دارد، شماره‌های گوشی قدیمی را در گوشی جدید بریزم. آنهایی که در این گوشی هستند نزدیک به ششصد و هشتاد شماره و نفر هستند. البته خیلی‌هاشان ممکن است تکراری باشند. اینها بخش عمده ای از دوستان و آشنایان هستند که ما ردی و نشانی از آنها داریم و در گوشی تلفن همراهمان همیشه همراهمان هستند. البته خیلی‌هاشان ممکن است فقط در تلفن همراهمان باشند ولی همراه و همدلمان نباشند و حتی یکبار هم با آنها صحبت نکرده یا اصلا در آینده هم صحبت نکنیم. خیلی‌های دیگر هم هستند که ممکن است آنها را بشناسیم، دوست بداریم و خیلی هم مراوده و ارتباط با آنها داشته باشیم اما در تلفن همراهمان نباشند، بلکه همدلمان باشند.
دوست دارم بدانم که واقعا یک آدم با چند نفر در زندگیش آشنا می‌شود و با آنها ارتباط دارد؟ با چند نفر دوست می‌شود که دیگر نام و نشانی از آنها نمی‌گیرد؟ چند نفر هستند که اسمشان را فراموش نکرده‌ایم با اینکه سالها از آخرین دیدار یا ارتباط ما با آنها می‌گذرد؟ و مهمتر از همه اینکه، افرادی را که بیاد ما مانده‌اند، به چه دلیلی به خاطر سپرده‌ایم؟ چه کار مهمی کرده‌اند یا چه نقشی از آنها در ذهن ما مانده که به همراه نام آنها ماندگار شده است؟
اگر بتوانیم تحلیلی هر چند کوچک روی این موضوع داشته باشیم، آن وقت یاد خواهیم گرفت که چه کنیم که در یادها بمانیم و ناممان همیشه با نقشی خوش در خاطره‌ها زنده بماند.
********
این روزها فرصت کتابخوانی زیادی ندارم. اما جسته و گریخته نگاهی به برخی کتاب‌ها می‌اندازم. از جمله کتاب‌های شیرینی که قبل از خواب یا هر وقت گذرم جلوی قفسه کتابها می افتد نگاهی به آن می‌اندازم، کتاب "استادان و نااستادانم" از استاد بزرگوار "عبدالحسین آذرنگ" است. کتابی شیرین و قرص و محکم، به قلمی جذاب و شیوا. هر کجا کتاب را یافتید بدون معطلی بخوانید که خود این کتاب استادی بزرگ است در مقابل این همه نااستادانی که در این روزگاران می بینیم.